IRAJ YAMIN-ESFANDIARY

GREEN ARCHITECTURE AND FORM

Home
GREEN-ARCHITECTURE/HUMAN-BUDY-1000.jpg

معماری سبز و فرم

نگارنده: ایرج یمین اسفندیاری

 

نوشتۀ زیر چکیدۀ گفتاری است که در 16 ژانویۀ 2014 در "انجمن معمارن و شهرسازان ایرانی" گفته شد.

 

 

تاکنون هر آنچه در باره معماری سبز انجام گرفته بیشتر در زمینۀ بکارگیری تکنیک های بهره وری از عوامل، منابع و انرژی طبیعی و انطباق با آنان برای رها کردن ساختمان از وابستگی به تکنیک های ساخته و پرورده انسان بوده است که  برای رام کردن وغلبه بر طبیعت سرکش ساخته شده اند. بنابراین هر آنچه شده در گسترۀ ساختمان به مفهوم کلی آن بوده و نه در گسترۀ معماری.

 

کم و بیش همگان آگاهند که هر ساختمانی معماری نیست، هرچند که لازمۀ شکلگیری هر معماری وجود ساختمانی است تا با کمک معمار هنرمعماری از آن تراو ش کند. هر چند  که این گفتمان نیازمند پژوهشی است ژرفتر، که در حوصلۀ این نوشتار نیست، تا مرز میان چسباندن چیزی بنام معماری به ساختمان و پیوند ارگانیک معماری و ساختمان روشن شود.

 

 حدود دوهزار سال پیش در سدۀ نخست میلادی ویترویوس، نخستین معماری که نوشته هایش در بارۀ معماری ضبط و ثبت شده است، در تعریف معماری بر وجود سه ارکان پافشرد 1- استحکام داشتن 2- فایده داشتن 3- زیبا بودن. (هر چند که درستی این تعریف اکنون زیر پرسش است زیرا ارکان آن نه بر پیش- ساخت های شکل گرفته شده در خیال معمار نخست، بلکه بر پس-ساخت های بیرون از خیال نخستین و کالبد یافته بر زمین استوار است. اما برای پیشبرد این نوشتار پذیرش این تعریف دیرین ناچار است.) از این سه ارکان دو رکن نخست لازمۀ وجود هر ساختمان است، زیرا ساختمان سست بنیان برجا نخواهد ماند و ناگزیر فروخواهد ریخت، همانگونه که ساختمان بی فایده بناچار متروک افتاده و از بین خواهد رفت. اما رکن سوم یعنی زیبائی است که ساختمان را به گسترۀ معماری میبرد. در معماری برهمنهاده یا سنتزی که از پیوند کیفی این سه رکن بدست میآید در قالب فرم نمودار میشود.

 

اگر بگفتۀ لوئیس سولیوان آغازگر معماری مدرن در اواخر سدۀ نوزده "فرم از فونکسیون و عملکرد پیروی میکند" پس فرم در "معماری سبز" باید مانند هرآنجه که درطبیعت یافت شدنی است پیوندی تنگاتنگ و ارگانیک با تمام عملکردهای ریز و درشت این معماری، که مدعی الهام گرفتن از طبیعت و روش های طبیعی است، داشته باشد. بنابراین گسترۀ بیکران فرم های طبیعی و ارگانیک انبار لایزال الهام برای "معماری سبز" است. در معماری های بومی فرم، که از مصالح ارگانیک و بومی ساخته شده، با فونکسیون پیوندی ارگانیک دارد و خود فرآوردی از فونکسیون است. به گفتۀ لوئی کان "آجر خود به ما میگوید که چه نقشی در ساختن میخواهد".

 

فرانک لوید رایت معمار بنام آمریکا درنیمۀ نخست سدۀ 1900 با وارد کردن طبیعت  به درون ساختمان و آغشتن هنرمندانۀ آن با معماری فضاهای معمارانۀ نوین وشیوائی  خلق کرد که در آنان طبیعت و فرمهای ارگانیک در کوش و جوشی همآهنگ  با کالبدند. او این در همآمیخگی هنرمندانه را معماری ارگانیک نام نهاد.

      

 رهآوردِ  بهره وری از فرم های ارگانیک رهائی معماری از تنگنای فرمهای هندسی است و آمیختگی گام به گام با طبیعت پیرامون.

 

انسان در گذشته برای یافتن و نشانه کردن جا و مکان خود و آنچه در پیرامونش بود ابزارفراگیری نداشت تا این که اقلیدس یونانی در سه سدۀ پیش از میلاد در شهر اسکندریه در قلمروی مصر روشی را پی ریزی کرد که تا پایان سدۀ نوزدهم میلادی تنها مرجع اندازه گیری و شناخت فیزیکی احجام بود. هندسۀ اقلیدسی که با پنج اکسیوم یا اصل بدیهی ساده آغاز میشود:

GREEN-ARCHITECTURE/1000-Nature.jpg

  

 

اصل اول: هر دو نقطه یک خط منحصر به فرد را مشخص می سازد.

 

اصل دوم: هر پاره خط را می توان تا بینهایت روی خط راست امتداد داد.           ه

 

 اصل سوم: با یک نقطه به عنوان مرکز و یک پاره خط به عنوان شعاع می توان یک دایره رسم کرد.       ه  

 

اصل چهارم: همۀ زوایای قائمه با یک دیگر قابل انطباقند.      ه 

 

اصل پنجم: به ازاء هر خط (ل) و نقطۀ (پ) که بر آن واقع نیست تنها یک خط مانند (م) وجود دارد که اگر از (پ) بگذرد میتواند با خط (ل) موازی باشد.

  

 با سه بردار پهنا، درازا و بلندا جای پدیده ها را نشانه میکند وازاین  رو جهت های افقی و عمودی اهمیتی ویژه دارند. این هندسه میکوشد با شکل های بسیار سادۀ تخیلی پدیده های فیزیکی را شناسائی کند. کشف روابط پیچیدۀ ریاضی میان اجزاء این شکل های بسیار ساده به باورهای متافیزیکی و خدایگونه پیرامون این شکل ها دامن زده است تا جائیکه در دورانهای پیشین بسیاری بکارگیری این هندسه را راهی برای نزدیک شدن به خدا و سرنهادن به اوامر الاهی میدانستند(برای نمونه رجوع کنید به پیشگفتار کتاب "درک توحیدی" نوشتۀ سید حسین نصر که بکارگیری فرم های سنتی- هندسی را ضرورتی برای رسیدن به عالم ملکوت و درک توحیدی معرفی میکند). در این راستا تنها عامل استواری ساختمان پاسخ دادن به نیروی جاذبه زمین میشود که با بستن ساختمان به زمین ایستائی فراهم میشود که خود سرمنشاء اندیشه های محافظه کاری، واپس گرائی و هراس از دگرگونی است. نیروهای دست اندرکار دیگر که میتوانند در توازنی ارگانیک با نیروی حاذبه از سنگینی ساختمان بکاهند و استقرارمتوازن نیروها در فضا را بجای ایستائی بسته شده به زمین بنشانند، کم و بیش،  به فراموشی سپرده میشوند.

 

 

 

در سالهای آخرین سدۀ 1800 و آغازین سدۀ 1900 با اوج گرفتن اندیشۀ مدرن خواست بازتاب دادن زمان و حرکت در معماری به نیازی برای رهائی از ایستائی سنتی درآمد. اما با کمبود و یا نبود ابزار کاربری درخور، به نیاز بازتاب دادنِ گذر زمان و حرکت، با پشتِ سرهم گذاردنِ سکون های پی در پی پاسخ داده شد، به همانگونه که در فیلم های نقاشی متحرک حرکت نمایانده میشد. معماری بجای بکارگرفتن ذات حرکت و متحرک شدن، ایستا ماند و قابی شد برای گذر دادن حرکت. "رد پا" ی حرکت، و نه خودِ حرکت، نمایندۀ گذر زمان شد.

 

 

 

امروزه برنامه های کامپیوتری طراحی بجای استفاده از سلول های متوالی، بر شناخت علمی از ساختار حرکت و نیروهای محرکه تکیه دارند. نیروها و بردارها در تعامل بایکدیگر، در یک زنجیرۀ باز زمانی (سکانس) رها میشوند. طراحی، در چنین محیطی، را میتوان زنده و پویا نامید زیرا بجای سکونهای پی در پی که برای شبیه سازی حرکت، به قابهای ساکن، بعداَ افزوده میشوند، حرکت و نیروی محرکه از آغاز حضور دارند.

 

 

 

دسترسی به چنبن تکنیک های دینامیک، که بر اساس جابحائی و تغییرشکل هندسیِ آرام و همزمان است، یک واقعۀ برانگیزنده در تاریخ معماری معاصر است. این تکنیکها با کاربردهای گوناگونی که دارند، بسیاری از ژرفترین باورها در ساختار معماری را به بررسی و بازنگری خود وادار کرده اند. معماری بیش از آنکه طراح و سازندۀ سرپناه باشد، پیام آور و برپاکنندۀ ایستائی و پابرجائی در فرهنگها بوده است. ایستائی و پابرجائی نه تنها لازمۀ ساختمان و معماری بوده است، بلکه، در فرهنگ، از منظر جداکردن، کژ از راست، ایستا از پویا، این و آن، ووو اهمیت دارد. در حالی که واژه های ،ایستا، و ،جدا، هردو به مفاهیم زمان و حرکت وابسته اند. ایستائی، که در رویاروئی با پویائی معنا مییابد، با بی توجهی به این وابستگی، همچنان بخشی چسبیده به معماری گذشته و اکنون باقی مانده است. پندارهائی برخاسته از این چسبیدگی مانند جاودانه بودن که ساختمان را پاینده تا بی نهایت میخواهد، ساختن برای استفاده ای ویژه که امکان استفاده های دیگر را ناممکن میسازد، سَبک برگزیده داشتن که بهره وری از دیگر سبک ها را انکارمیکند، ایستاده وعمودبودن بر زمین که از پنداشتِ جاذبۀ زمین همچون یگانه نیروی عامل در قرارگیری ساختمان و نادیده گرفتن نیروهای دیگر دست اندرکار ناشی میشود، هنوز هم الگوهای غالبی هستند که ریشه در برداشتهای واپسگرا از زمان و حرکت دارند.

 

 

 

بکاربردن این الگوهای ایستا چندین دهه است که با انتقاد سختِ معمارانِ پیشرو، بویژه ساختارگشایان (دکانستراکتیویست ها) روبرو شده است. با این وجود الگوهای ایستا در معماری همچنان در کارند، نه بخاطر حقانیتشان، بلکه برای عادت داشتن معماران، تنبلی در درافتادن با این الگوها و نیافتن الگوهای بهتر تاکنون.

 

 

 

فرم ارگانیک فرم آزاد است،فرم زنده است، رشد میکند، تغییر میکند، حرکت میکند، مانند درختان، گیاهان، سنگها، صخره ها، اندام حیوانات و اندام انسان. فرم ارگانیک همواره و لحظه به لحظه و گام به گام خود را با کارکردش و پیرامونش همآهنگ میکند.


GREEN-ARCHITECTURE/1000.jpg

 

Saddle the wind.

To cross the ocean if you will.

 

"زین بر نسیم بگذار                   

تا بگذری از این بحر" (1)

 

Written by: Iraj Yamin-Esfandiary

 

 

Couple years ago on January 6, 2014 I had a presentation in SIAP events, under the name of “Green Architecture and From” advocating with the advancing building technology there are more and better possibilities to create imaginary forms closer to what nature has offered us. Then I argued if the “Green Architecture” wants to be considered architecture should translate all those natural green techniques into forms similar to those best workable samples nature has produced for thousands of years.

 

The two following recent projects by Zaha Hadid Architects prove that we are getting closer to the wish expressed above.

 

 

(1) -  دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی

GREEN-ARCHITECTURE/The-new-Port-House-in-Antwerp.jpg
THE NEW PORT HOUSE IN ANTWERP

GREEN-ARCHITECTURE/The-new-Port-House-in-Antwerp.jpg
YOUTH OLYMPIC CENTER