IRAJ YAMIN-ESFANDIARY

IN LOVING MEMORY OF MIR HASHEM MODJARRAB

Home


نوشتۀ زیر در هنگامۀ به خاکسپاری کالبد زنده یاد هاشم، یاری که مهر بود و محبت بود، بهشت بود، خوانده شد

 

با سلام و سپاس از حضور شما

من ایرج یمین اسفندیاری هستم، یکی از بسیاران دوستان هاشم و نوشین.

سخنوری پیشۀ من نیست و پیشاپیش از شما پوزش میخواهم اگر در میانۀ سخن اشکم روان شود و بغض گلوگاهم را مسدود کند.

 

باری

من اینحا ایستاده ام تا با شما بگویم

چرخ برهم زنم

ار غیر مرادم گردد.

پنجه در پنجۀ بهشت آسمانی افکنده ام تا جان جانان هاشم را از چنگال لوده و لوندش بازستانم.

زیرا

هاشم خود به تمامی بهشت است بر پهنۀ زمین.

آنچه به خاک سپرده شد کالبدی است که جان جانان هاشم رهایش کرده و آزاد و سبک بال، همچون یال بلند رخشی رقصان در باد، در جان من و ما، بذرافشان و شکوفان میگسترد.

دریغا اگر شک کنیم زنده بودنش را و پاس نداریم طپش جوانه های بارورش را درجانمان تا برویند وبپویند، گل دهند بهشتی را که اوست. به پرواز فرازمندش یاری دهیم تا گشوده بال بگستراند پردیس وجودش را تا آفاق. مبادا و نشاید خدشه و خراشی بر برلیان بلورین بالهایش.

 

باری

هاشم بهشت است.

زیرا

هاشم بهشت آسا مهربان است با هر آن کس که روبروست. از همسر تا همکار، از کارگر تا کارفرما، از پیر تا برنا.

دریغا اگر مهربانی پردیسوارش در ما مأمن نکند و مجال گسترش نیابد.

زیرا

هاشم بخشنده است و بخشندگی صفتی است خدایگونه. از این روست که هاشم نامیده اندش.

دریغا اگر بخشندگی بهشتی اش در ما رخنه نکند

زیرا

هاشم ایثارگرانه یاور است و یاوری جوانۀ جاودانگیست. چه بسیارند دوستان پیر وجوان، دور و نزدیک که بهره مندند ازیاوری های بیدریغ هاشم.

دریغا اگر یاوری ریشه گرفته از این یار در جان ما جوانه نزند و بارور نگردد.

زیرا

هاشم کاردان است و کاردانی بهشتی اش زبانزد همگان. هر گوشه ای از آشیانۀ من با سرپنجه های کاردان او ساخته و پرداخته شده است. به هر سو که نگاه میکنم اوست که مهربان و خندان پذیرای من است.

دریغا اگر کاردانی هاشموار در جان و روان ما ریشه ندواند و شاخ و برگ نرویاند.

زیرا

هاشم شاد است.

مگر شادی ویژگی بهشت نیست؟

مگر فرشتگان بشارت شادی بهشتی نمیدهند؟

مگر نهایت زندگی شاد زیستن نیست؟

دریغا اگرکاسۀ جانمان را از شادی هاشموار سرشارنگردانیم.

Enter supporting content here